شبیخون خورده را میمانم و میدانم این را هم
که میگیرد زمن جادوی تو چون عقل دین را هم
تو خواهی آمد و خواهی گرفت از من به آسانی
دلم را گر حصار خود کنم دیوار چین را هم
---------------------------------------
آمدي با تاب گيسو تا كه بيتابم كني؟
زلف يكسو زدي تا غرق مهتابم كني؟
آتش از برق نگاهت ريختي بر جان من
خواستي تا در ميان شعله ها آبم كني؟
------------------------------
از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران
رفتم از کوي تو، ليکن عقب سر نگران
ما گذشتيم و گذشت آنچه تو با ما کردي
تو بمان و دگران ، واي به حال دگران
------------------------------
سحر گه به راهی یکی پیر دیدم
سوی خاک خم گشته از ناتوانی
بگفتم چه گم کرده ای اندرین ره
بگفتا:جوانی جوانی جوانی
-----------------------------
یاد داری که وقت زادن تو
همه خندان بودند و تو گریان
انچنان زی که بعد رفتن تو
همه گریان شوند و تو خندان
سامان اس ام اس جوانی ,دگران ,كني؟ ,جوانی جوانی منبع
درباره این سایت